loading...
دانش اموز نمونه
علی فردوسی گلستان بازدید : 19 پنجشنبه 14 دی 1391 نظرات (0)

 

آلبرت انیشتین
دانشمند آلمانی (1879- 1955)


«آلبرت انیشتین» در چهاردهم مارس 1879 در شهر «اولم» واقع در ناحیه «ورتمبرگ» آلمان متولد شد. وقتی كه آلبرت یك ساله بود، خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردیدند. پدر آلبرت، هرمان انیشتین، كارخانه كوچكی برای تولید محصولات الكتروشیمیایی داشت و با كمك برادرش كه مدیر فنی كارخانه بود، از آن بهره برداری می كرد. وی از لحاظ عقاید سیاسی با حكومت پروسی ها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش می كرد و صدر اعظم آن « بیسمارك » و ژنرال « مولتكه » و امپراتور پیر یعنی « ویلهم اول» را مورد تجلیل قرار می داد. مادر انیشتین كه پائولین كوخ نام داشت، بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و از احساسات هنرمندانه ای برخوردار بود.

آلبرت كوچولو به هیچ عنوان كودك اعجوبه ای نبود و حتی مدت زیادی طول كشید تا سخن گفتن را بیاموزد؛ بطوریكه پدر و مادرش وحشت زده شدند كه مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن كرد، ولی غالباً ساكت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی كودكان را دوست نداشت. تحصیلات ابتدائی خود را طبق تعالیم كاتولیك گذراند و از آن لذت فراوان برد و حتی در دروسی  كه به شرعیات و قوانین مذهبی كاتولیك بستگی داشت، چنان قوی شد كه توانست در هر مورد كه همشاگردانش قادر نبودند به سوالهای معلم جواب دهند، به آنها كمك كند. انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترك كرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه « لوئیت پول» وارد شد.
 
ذوق هنری
ذوق هنری انیشتین چنان بود كه وقتی در سن پنج سالگی، پدرش قطب نمایی جیبی را به او نشان داد، خاصیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی تأثیر عمیقی بر وی گذاشت. زمانی كه انیشتین پانزده ساله بود، حادثه ای اتفاق افتاد كه جریان زندگی او را به سمت جدیدی سوق داد. پدر او در كار تجارت با مشكلاتی مواجه شد و صلاح را در آن دید تا كارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای كسب و كار خود ترتیب دهد. از آن جا كه وی خوش بین و علاقمند به كسب لذت بود، تصمیم گرفت به كشوری مهاجرت كند كه زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور، ایتالیا را انتخاب كرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد نمود. هنگامیكه وارد شهر میلان شدند، آلبرت به پدر خود گفت كه قصد دارد تابعیت كشور آلمان را ترك گوید، اما آقای هرمان به وی تذكر داد كه این كار زشت و نابهنجار است.
 
دوران دانشجویی
در این دوران، مشهورترین مؤسسه فنی در اروپای مركزی به استثنای آلمان، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بود. آلبرت در امتحان ورودی این مؤسسه شركت كرد، ولی بخاطر اینكه درعلوم طبیعی اطلاعات وسیعی نداشت، پذیرفته نشد. با این حال، مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاعات وسیع او راجع به ریاضیات واقع شد و از وی درخواست كرد تا دیپلم متوسطه ای را كه برای ورود به دارالفنون لازم است، در یك مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر كوچك « آرائو » كه با روش جدیدی اداره می شد، معرفی كرد. وی بعد از یك سال اقامت در مدرسه مذبور، دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه، بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این كه درس های فیزیك دارالفنون از هیچ گونه عمق فكری برخوردار نبود، اما حضور در آنها آلبرت را تحریك كرد تا آثار استادان كلاسیك فیزیك نظری از قبیل بولترمان، ماكسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه كند. آلبرت درست در اواخر قرن 19، تحصیلات خود را به اتمام رساند و با مسأله مهم كسب شغل مواجه گردید. از آنجا كه نتوانست مقام تدریس در مدرسه پلی تكنیك را بدست آورد، تنها راه باقی مانده این بود كه چنین شغل و مقامی را در یك مدرسه متوسطه جستجو كند.
در سال 1910 ، آلبرت بیست و یك سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. وی داوطلب شغل معلمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از كار خود راضی بود؛ چرا كه می توانست به پرورش جوانان بپردازد، اما بزودی متوجه شد كه معلمان دیگر نیكی را از او ضایع و فاسد می كنند و این شغل را ترك كرد. بعد از مدتی، در دفتر ثبت اختراعات مشغول به كار شد و به شهر« برن» انتقال یافت. كمی بعد از انتقال به شهر برن، با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه پلی تكنیك ازدواج كرد و حاصل آن دو پسر بود كه اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. كار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتی بسیار جالب به نظر می رسید. او وظیفه داشت، اختراعاتی را كه به دفتر مذبور می آوردند، مورد آزمایش اولیه قرار دهد. شاید تمرین در همین كار موجب شده بود كه وی با قدرت خارق العاده و بی مانند، بتواند نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را به سرعت درك و استخراج كند؛ چرا كه انیشتین به قوانین كلی فیزیك علاقه داشت و به حقیقت درصدد بود تا میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج كند.
در اواخر سال 1910 كرسی فیزیك نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشكده بوسیله  امپراتور اتریش انجام می گرفت كه معمولاً حق انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ واگذار می كرد. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب، قبل از همه، برعهده فیزیكدانی به نام « آنتون لامپا » بود و او برای انتخاب استاد، دو نفر را مد نظر داشت كه یكی از آنها « كوستاویائومان» و دیگری « انیشتین» بود. یائومان این پیشنهاد را رد كرد و انیشتین پس از كش و قوس های فراوان، این مقام را پذیرفت. دو ویژگی  انیشتشن موجب شد كه استاد زبردستی گردد : نخست اینكه، علاقه  فراوانی داشت تا برای عده بیشتری از همنوعان خود و بخصوص كسانی كه در حول و حوش او می زیستند، مفید باشد. ویژگی دوم، یعنی ذوق هنریش، وی را وا می داشت كه افكار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتب سازد. از سوی دیگر، روش تنظیم آنها به نحوی بود كه چه خود او و چه مستمعان از نظر جهان شناسی نیز لذت ببرند.
 
عزیمت از پراگ
انیشتین در مدتی كه در پراگ تدریس می كرد، نه تنها نظریه جدید خود را بنا نهاد، بلكه با شدت بیشتری، نظریه خود درباره  كوآنتوم  نو را كه در شهر برن شروع كرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل، انیشتین به دانشگاه پراگ اطلاع داد كه در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 این دانشگاه را ترك خواهد كرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از پراگ، سر و صدای زیادی را در این شهر بوجود آورد. در سر مقاله بزرگترین روزنامه  آلمانی شهر پراگ نوشته شد :
« نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد كه همكارانش او را مورد شكنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترك كرد ». انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912در سمت استاد مدرسه پلی تكنیك زوریخ مشغول به كار شد. شهرت انیشتین تا بدانجا رسیده بود كه بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند كه وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. مقامات رسمی آلمان، سالها كوشش می كردند كه شهر برلن نه فقط مركز قدرت سیاسی و اقتصادی، بلكه در عین حال كانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد؛ بهمین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند. انیشتین مدت كمی بعد از ورود به برلن، از همسر خویش هیلوا كه از جنبه های مختلف با او توافق نداشت، جدا گردید. هنگامیكه به عضویت آكادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همكاران خود كه از او مسن تر بودند، بیش از حد جوان می نمود.
فعالیت اصلی انیشتین در برلن این بود كه با همكاران خویش و یا دانشجویان رشته فیزیك، درباره كارهای علمی مصاحبه و مذاكره نموده  و آنها را در تهیه برنامه علمی راهنمایی كند. هنوز یكسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود كه در ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع  شد. در طی جنگ جهانی اول ، روزنامه های برلن همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان سخن می گفتند. در عین حال، انیشتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا كرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت؛ با این حال، انیشتین با او ازدواج كرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی كه در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید، مانع از آن نشد  كه انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تكمیل نظریه ثقل خویش بپردازد و با پیمودن راه تفكری كه در پراگ و زوریخ  در پیش گرفته بود، در سال 1916 توانست نظریه ای برای ثقل ارائه دهد. وی  جاذبه عمومی را بنا نهاد كه به كلی مستقل از نظریه های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت كامل بود.
اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید كه دارای قدرت خلاق علمی بودند. تأیید تجربی نظریه انیشتین، توجه عموم مردم را نیز به شدت جلب كرده بود. از این پس، دیگر انیشتین مردی نبود كه فقط مورد توجه دانشمندان باشد. به زودی، او نیز همچون زمامداران مشهور ممالك ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر، شهرت عام بدست آورد.
 
مسافرتهای انیشتین
تبلیغات مخالف و حملاتی كه علیه انیشتین می شد، موجب گردید كه در تمام ممالك جهان و در همه طبقات اجتماعی، توجه عموم مردم به سوی تئوریهای او جلب شود. در این زمان، انیشتین ابتدا به هلند و سپس به كشورهای چكسلواكی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریكا و بسیاری از كشورهای دیگر سفر كرد. اما نكته قابل توجه این است كه وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورك رسیدند، با استقبال شدید و تظاهرات پرشوری مواجه شدند كه به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یكی از دانشمندان رخ نداده بود .
انیشتین به آسیا و كشورهای چین، ژاپن و فلسطین سفر كرد و این خاتمه سفرهای او بود. وی درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اكناف جهان، بار دیگر در برلن مستقر گردید. حملات همچنان بر علیه او ادامه داشت و نظریات او را بعنوان بیان افكار قوم یهود و به سوی فاشیسم می دانستند. از این رو، انیشتین به شهر پرینستون در آمریكا رفت. در سال 1936 همسرش الزا از دنیا رفت و خواهر انیشتین كه در فلورانس بود، به شهر پرینستون نزد برادرش آمد. در همین دوران، انیشتین تابعیت كشور آمریكا را پذیرفت. وی در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی، مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرینستون را ترك كرد، ولی این تغییر سمت رسمی، تغییری در روش زندگی و كار او به وجود نیاورد. او كماكان در پرینستون بسر می برد و در مؤسسه  مذبور به تحقیقات خود ادامه می داد.
 
آخرین سالهای زندگی انیشتین
دوران تحقیق در شهر پرینستون آمیخته با اضطراب بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود؛ لیكن این دوره ده ساله، درست مصادف با عهد بمب اتمی بوده و بشریت، تمرین و آموزش خود را در این زمینه آغاز نمود. بنابراین، مسأله واقعی كه برای او مطرح شد، موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود.
سرانجام در روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفكر قرن بیستم ، پیغمبر صلح و حامی محنت دیدگان جهان، مردی كه احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه مردان جهان بوده است، در شهر پرینستون واقع در ممالك متحده آمریكای شمالی از زندگی، تفكر و مبارزه دست كشید و درگذشت.
در پایان به اظهار نظر برخی از مشاهیر درباره  انیشتین می پردازیم :
«پیشرفتی كه انیشتین درباره طبیعت، نصیب معرفت ما كرد، از قدرت جهان امروز خارج است. فقط نسل های آینده مفهوم واقعی آن را درك خواهند كرد». «دكتر هارولددوز، رئیس دانشگاه پرینستون در آمریكا ».
«وی دانشمند بزرگ این عصر و به واقع یكی از جویندگان عدالت و راستی بود كه هرگز با نادرستی و ظلم مصالحه نكرد».« جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند».

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 10
  • بازدید کلی : 402